گروه فرهنگی: نمیتوان برای به وجود آمدن آثار فولکلوریک و از آن میان افسانهها و قصهها، تاریخ معینی قید کرد.
خلق آن از دوران حیات ابتدایی بشر و دگرگونی زندگی میآغازد و تا زمان حاضر میکشد. یعنی از دوران تحول حیات، دورههای گردآوری خوراک، و دورههای شکارچیگری، گلهداری و کشاورزی تا عصر رادیو و تلویزیون. طبیعت ملموس برای انسان ابتدایی دورانهای اولیه، پیوسته منبع الهام و سرچشمهی تلقینات و کتاب آموزش بوده است.
لطف و قهر طبیعت، گردش مرتب شب و روز و ماه و سال و حوادث گوناگون طبیعی همیشه فکر و اندیشه و خیال او را بهسوی خود کشیده و وادارش ساخته که پدیدههای طبیعی و دیدههای خود را تبیین کند و به خلق افسانهها که در حقیقت توجیهی از حوادث مختلف دنیای اطرافش و معنایی از رویدادهای طبیعت است، بپردازد.بنابراین »پدیدهها و عوامل طبیعی« زایندهی قسمتی از افسانههای فولکلوریک هستند.
به دیگر سخن، علت زایش ابتداییترین افسانهها، همانا حوادث عالم و رویدادهای طبیعت مملوس بوده است. اما رفتهرفته که حیات انسانی دگرگون شد و جامعهها و اجتماعات تشکیل گردید، آفرینش هنری انسان، در مسیر تازهای افتاد و منبع الهام دیگری یافت که از آن به »عوامل و رخدادهای اجتماعی« تعبیر میشود. این قسمت از افسانهها، عظیمترین بخش گنجینهی فولکلور هر سرزمینی را فرا میگیرد و مدتهاست نظر دانشمندان دنیا را به خود جلب کرده است که در تدوین تاریخ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره بهنحو شایستهای از آنها سود جویند: و اینان، افسانهها را منابعی غنی و پرارزش در پژوهشهای جامعهشناسی تلقی میکنند.
زیرا در این نوع افسانهها، بهوضوح تمام، فراز و نشیبها و جریانهای اجتماعی، جنگهای گروهی و قبیلهای و تمام حوادثی که در اجتماعات بشری رخ داده، به دست خود مردم تصویر شده است.
افسانههای مورد بحث این مقاله بیشتر از نوع افسانههای دست دوم هستند، یعنی از گروه افسانههایی که سبب زایش و آفرینش آنها حوادث اجتماعی بودهاند.البته این نه بدان معناست که افسانههای دستهی نخست در میان مردم وجود ندارد؛ و برعکس خود این شاخه از فرهنگ عامه آذری، یکی از گرانبهاترین، غنیترین و بارورترین شاخههای فولکلور ایران است که در تصویر آیینها و رسوم حیات ابتدایی مردم این سرزمین میباید مورد توجه جهان علم قرار گیرد.
از مهمترین جنبههای شاخص افسانههای دست دوم آذربایجان، توجه به حیوانات است؛ و این طبیعی است، زیرا حیوانات از دیر باز با حیات و سرنوشت بشری وابسته بودهاند و گذشته از آن، برخی افسانهها را باید فسیلهایی از ابتداییترین حیات در روی زمین دانست.
حیوانات در افسانههای آذربایجان، رویهم در دو بخش عمده جا میگیرند: حیوانات زیانکار و حیوانات سودرسان.حیوانات دستهی نخست، بیشتر در بیابانها، زیرزمینها و نقاط سخت و صعبالعبور زندگی میکردند و گاهی به میان تودههای مردم آمده باعث ناراحتیها میشدند. مردم اینگونه جانوران را- که پیوسته برایشان سرچشمهی وحشت و هراس بودهاند- به صورتهای مبالغهآمیزی در قالب افسانهها ریختهاند.
اژدهایان عظیمالجثه که چندین سر دارند، آدمهای غولپیکری که دارای شاخ و دمند و تنی حیوانی دارند، دیوان، اجنه، شیاطین، حیوانات جادویی و غیره که عموماً سد راه و مانع قهرمانان افسانهها هستند و نبردی میان آنها و قهرمانان درمیگیرد که منتج به چربیدن نیروی تنی و فکری قهرمانان بر آنها میشود. مثلاً اژدها که اغلب سر چشمه میخوابد و شهری یا منطقهای را بیآب میگذارد، و این بیشتر در »قارانلیقدونیا« یعنی جهان تاریکی رخ میدهد و سرانجام»ملک محمد« یا »آیغیر حسن« یافت میشود و او را از میان برمیدارد و مردم را از چنگش میرهاند. یا برخی آهوان که بیشتر خدمتکاری دیوان و پیرزنان جادو و قلعههای طلسم شده را دارند.
همچنین گرگان و خوکان که به دست جاودان به شکلهای گوناگون در میآیند و قهرمانان را ناآسوده میکنند یا او را فریب دهان، به قلعههای جادو میکشند. قلعههایی که گاهی»در میان هفت کوه« و زمانی »در آن سوی کوهها« قرار دارند. یا بعضی کبوترها که در اصل دیوی و جادویی هستند که جلد کبوتر میگیرند و با حرفها و حرکاتی قهرمانان را گمراه میکنند. اما دستهی دوم، جانوران سودرسانی هستند که زمانی نیروی بشر بر آنان چربید و به اهلی کردنشان آغازید. انسان، اینگونه حیوانات را که سدهها و هزارههای متمادی هر کدام با وفاداری و صداقت بهنحوی برایش سود رساندهاند، جامهی خدایی وایزدی پوشانده است؛ و در مقابل حیوانات زیانکار را، عوامل جهان تاریکی و دیو و اهریمن انگاشته است. در اوستا، از کهنسالترین نامههای مکتوب قوم آریا و گنجینهی عظیم اسطورههای ملل شرق، این جانوران سودمند، در پنج دسته شناسانده شدهاند. در یسنا ۸:۷۱ میگوید: ». . . همهی جانوران آبی، زیرزمینی، پرنده، رونده و چرنده را میستاییم« و همین سخنان را بهنحو دیگر در نخستین کردهی ویسپهرد تکرار میکند و چندین بار هم در جاهای دیگر، و از جمله در فروردین از این »جانوران سودرسان پنجگانه« نام برده میشود. و »یشتها« را در نظر بگیریم که هر کدام در ستایش حیوان و عنصر سودرسانی سروده شدهاند. مثلاً یشت نهم ویژهی ستایش Dravasp است. این کلمه از دو جزء تشکیل شده: Drva که همان »درست« فارسی و Asp که همان »اسب«است؛ و رویهم یعنی دارندهی اسب درست و سالم. در »گاتها« قدیمترین بخش اوستا، فرشته و ایز »گئوش اورون« Geush-Urva یعنی »روان جانداران« یا خدای گاو به گونهی ایزدی که طرف توجه اهورا مزدا، خدای ایزدان است، جلوهگر شده است.
در افسانههای آذری، این حیوانات سودرسان عموماً- که اغلب به صورت مبالغهآمیزی هم تصویر میشوند- به خلاف جانوران دستهی نخست، یار و یاور وفادار و همراه فداکار قهرمان افسانه در مصائب و مشکلات و موانعی که در پیش روی او قرار دارد هستند، و این دشواریها، معلول مبارزاتیاند که میان قهرمان و نیرومندان انجام میپذیرد.
این نیرومندان، گاهی نیروهای موهوم و مافوقالطبیعه و دیوان و پریاناند. ولی اغلب انسانهای قدرتمند و جاهطلب و برتریجویی هستند که سد راه و مانع آسایش قهرمانند؛ و در هر حال عوامل جهان تاریکی و دروغ بهشمار میروند. ادامه دارد