
گروه گزارش: روستاي »بصري« مهاباد حدود نيم قرن است (سال 1351 تاکنون) به مامن و سرپناهي براي نگهداري بيماران مبتلا به جُذام در اين شهرستان تبديل شد و هنوز هم 10 نفر از يادگاران اين بيماري در اين روستا سکونت دارند.
روستاي »بصري« يکي از روستاهاي توابع مهاباد است که در دهه 30 شمسي مسوولان بهداري آن زمان به کمک پزشکان خارجي، آن را به عنوان محل اسکان مرکزي براي ريشهکن کردن بيماري مالاريا ساختند و پس از ريشهکن شدن مالاريا در دهه 50 با کمک دولت مرکزي، بيماران مبتلا به جُذام از سطح شهر جمعآوري و به اين روستا انتقال داده شدند.
جُذام، خوره يا هانسن يک بيماري عفوني مزمن است که به وسيله باسيلهاي مقاومي به نام ميکوباکتريوم لپرا به وجود ميآيد و پوست و اعصاب هدف حمله اين باسيلها قرار ميگيرد، مهمترين معلوليت ناشي از جُذام، درگيري اعصاب بالاتنه است که در نتيجه آن، بي حسي يا اختلال حرکتي در يک سري عضلات مشخص به وجود ميآيد.
سابقه بيماري جُذام در جوامع انساني به بيش از 6 هزار سال پيش بر ميگردد اما اينک در قرن 21 هنوز زخمهايي است که جان و روح بيماران مبتلا را آزار ميدهد، جُذام بيشتر به عنوان بيماري فقيرانه معروف شده و در کشورهاي مختلفي از جمله هند، بنگلادش، اندونزي، ميانمار و نيجريه بيشتر از ساير نقاط دنيا فرد مبتلا ديده ميشود.
در ايران نيز مناطق شمالشرق، شمالغرب، غرب و جنوب غرب کشور هنوز هم شماري از اين بيماران زندگي ميکنند که ميتوان به اسکان آنان در حاشيه شهر مشهد، آسايشگاه »بابا باغي« تبريز، در بخشهايي از شهر ايلام و در روستاي »بصريمشهر مهاباد در آذربايجانغربي اشاره کرد.
قبل از روز جهاني مبارزه با جُذام (28 ژانويه برابر با 9 بهمن ماه)بود که تهيه گزارش از زندگي بيماران جُذامي در روستاي »بصري« مهاباد را برنامه ريزي کردم اما بارش برف و هماهنگيها براي اين بازديد تا اوايل اسفند طول کشيد سرانجام سوم اسفند به همراه يکي از اعضاي انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد به مقصد روستاي »بصري« بار سفر بستيم.
جُذام بيماري نفرين نيست! روستاي »بصري« با 75 نفر جمعيت در 25 کيلومتري شرق مهاباد و در مسير جاده مهاباد- بوکان و در يک منطقه کوهستاني و مرتفع واقع است، در اين فصل از سال بيشتر پوشيده از برف و تردد در جاده دسترسي به آن هم به علت داشتن پيچهاي تند و سراشيبي کمي مشکل است.پس از طي حدود 20 کيلومتر از جاده مهاباد - بوکان که به جاده برهان مشهور است تابلوي روستاي»بصري« در سمت چپ جاده ديده شد، پايههاي آن در برف کنار جاده فرو رفته بود، نام 2 روستاي ديگر علاوه بر بصري شامل »قلات« و »ساروانان« هم روي تابلو نوشته شده بود، بعد از آن از جاده اصلي وارد مسيري فرعي و کم عرض شديم.
در بين اين سه روستا کمترين فاصله روستاي »بصري« چهار کيلومتر نوشته شده بود اما در واقع طي اين چهار کيلومتر هم به دليل بارش برف و کولاک شب قبل بسيار سخت بود و برغم برفروبي جاده، تردد خودروهاي سواري کمي سخت بود و چند نوبت مجبور به پياده شدن از خودرو شديم.باد شديدي هم که در اين منطقه بسيار معمول بود، ميوزيد و تازينه آن ناجوانمردانه بر سر و صورت ميتاخت تا اينکه به کمک يکي راهگذران در اين مسير توانستيم خودرو را از برف رها کرده و به جاده اصلي برگرانيم.
سرانجام پس از حدود نيم ساعت در يک بعد از ظهر زمستاني به روستاي »بصري« رسيديم، کوچههاي اين روستا نظم خاصي داشت و پوشيده از برف بود و وزش باد شديد هم شايد يکي از دلايلي بود که در آن ساعت کمتر کسي در روستا رفت و آمد داشت. معروفيت روستاي »بصري« مهاباد تنها به خاطر بيماران جُذامي ساکن در آنجا خاص نيست بلکه بافت و شکل خانههاي آن نيز با ساير مناطق روستايي اين منطقه متفاوت است، خانهها در »بصري« به يک شکل و يک اندازه ساخت شده و فاصله هر خانه تا خانه بعدي و هر کوچه تا کوچه بعدي برابر است.بسياري از خانهها حياط ندارند و تنها معبري عمومي وجود دارد که محدوده آن را سازه خانه تعيين ميکرد، مصالح بکار رفته در ساخت خانهها بيشتر بلوک سيماني و آجر بود و خبري از سازههاي سنتي اين منطقه و ديوارهاي سنگ چين و بامهاي کاهگلي نبود.
طرح هادي در روستا چند سال قبل اجرا و معابر سنگ فرش شده بود و بام خانهها ايزوبام و علمکهاي گاز نشان ميداد که گاز در اين ايام گرما بخش خانههاي اهالي اين روستا است.
وارد روستا که شديم ابتدا مسجد کوچکي و کمي بالاتر مدرسهاي هم شکل خانههاي روستا رويت شد گويا فقط چهار دانش آموز در مدرسه مشغول تحصيل هستند و چند روز اخير به علت مسدود شدن راه روستا، مدرسه هم تعطيل شده بود.اهالي اين روستا رفتار متفاوتي با غريبهها داشتند و دوست نداشتن که فرد غريبه آنها را ببيند اما کنجکاو بودند که سر از کار ما در بياورند، البته ناگفته نماند دل خوشي از خبرنگاران هم نداشتند و چند سال قبل که عکاس يکي از نشريات سراسري از بيماران جذامي اين روستا عکاسي و سپس آن را منتشر کرده بود، باعث رنجش خانوادههاي آنان شده بود و کار به شکايت و دادگاه هم کشيده شده بود به همين دليل عضو انجمن حمايت از جُذاميان، از همان ابتدا تذکر داد که نبايد هيچ عکسي از اهالي روستا منتشر شود و با همين قول و قرار با نخستين بيمار جُذامي در روستاي »بصري« ديدار کردم.
پيرزني حدود 70 ساله بود و با دستانش که به خاطر جُذام چند انگشت بيشتر نداشت، عصايي به دست گرفته و با کمک آن قدم بر ميداشت، خديجه نام داشت و عضو انجمن حمايت از بيماران جُذامي را به خوبي ميشناخت.
سر صحبت را به مشکل خانه و اينکه حمام در بيرون از مجموعه و در اين فصل استفاده از آن بسيار مشکل است آغاز کرد و گفت: امسال انجمن حمايت از بيماران جُذامي، حمام را به اصرار خودم در اينجا درست کرده اما در اين فصل به دليل سرما استفاده از آن بسيار مشکل است.
همسرش فوت کرده و او که 2 پسر و يک دختر داشت اکنون تنها با نوهاش «باران» زندگي ميکرد به دليل اينکه مدرسه روستا هم تنها تا پايه ششم ابتدايي دارد، »باران« از امسال ترک تحصيل کرده است.دايه خديجه (دايه واژهاي کُردي به معني مادر که پسوندي براي نام زنان کهنسال است)، چون علاوه بر مشکل ايستادن از سرما و وزش باد هم ناراحت بود، من را به داخل خانه دعوت کرد تا ادامه مصاحبه را در آنجا انجام دهم.خانه 2 اتاق و يک هال کوچک داشت که تنها در يکي از اتاقها بخاري گازي روشن و 2 کتري روي آن قرار داشت، چند بالش روي قالي قرمز رنگ، پشتي با کاور سفيد، چند تابلوي عکس قديمي بر روي ديوار از برادر و همسر دايه خديجه ذهن را محو در گذشته آنها ميکرد.
اما در بخش ديگري از اتاق، آينهاي با قاب طلايي رنگ، تلويزيوني 14 اينچ، پنجره و گلداني کوچک که روي آن قرار داشت، جلوهگر روشني، زندگي و آينده را در خانه دايه خديجه بود با اجازه صاحبخانه از هر دو نماي اتاق عکس گرفتم.مشخص بود که بخش نخست اتاق مربوط به دايه خديجه و نيمه ديگر اتاق کم عرض و طول اين خانواده دو نفره مربوط به نوهاش »باران« بود.
داخل خانه دايه خديجه نشستيم، سرگذشت خودش را از همان ابتداي جواني و وقتي که بسيار کوچک بود و به بيماري جُذام مبتلا شده بود آغاز کرد و گفت: در ابتدا مانند بسياري از بيماران اين منطقه به تبريز منتقل شديم اما من پس از مدتي دوباره برگشتم.
وي افزود: من جزو کساني بودم که معلوليت چنداني نداشتم و ميتوانستم زندگي مستقلي داشته باشم به همين خاطر ابتدا به روستا »سياقول« مهاباد که براي نگهداري بيماران جُذامي تعيين شده بود، منتقل شدم و همانجا ازدواج کردم.
دايه خديجه اضافه کرد: بعد از مدتي گفتند جُذاميان بايد به »بصري« منتقل شوند و من از همان زمان تاکنون در اين روستا ساکن هستم و 2 پسر و دخترم ازدواج کرده و از اينجا رفتهاند.
ميگويد: از درد پشت ناراحتم و از عمل ديسک کمر هم ميترسم با کمک عصا راه ميروم و نوهام »باران« در کارهاي روزانه کمک حالم است البته اگر حمايتهاي انجمن جُذاميان نبود، نميتوانستيم زنده بمانيم لذا قدردان لطف و کمکهاي آنان هستيم.
صحبتهاي دايه خديجه و خانه کوچکش رازها و دردهاي زيادي داشت، که هيچ زباني قادر به گفتن و هيچ قلمي توانايي بيان آنها را ندارد، زني رنج ديدهاي از جُذام بود که اين بيماري در طول ساليان سال با او زندگي کرده بود و از جواني تا پيري اش را تحت تاثير قرار داده بود.
در همسايگي دايه خديجه خانه ديگري قرار داشت که مرد و زن هر دو جُذامي و بالاي ?? سال سن داشتند و آنان هم از ناحيه دست و انگشتان داراي مشکل نقص عضو بودند.
البت نگراني بيشتري نسبت به دايه خديجه داشتند، پسرشان تازه عقد کره و از اينکه به دليل گراني نتوانند هزينههاي عروسي را پرداخت کنند نگران و ناراحت بودند و از انجمن درخواست ميکردند که کمک هزينه ازدواج به آنان پرداخت شود.
در گفت وگو ميان زن و مرد متوجه شدم اسم زن »شهم« است، ميگفت: براي دريافت کمک هزينه ازدواج مجدد پسرم به چند نهاد از جمله کميته امداد امام خميني (ره) مراجعه کرديم اما ميگويند چون در ازدواج قبلي، کمک هزينه دريافت کرده، نميتوانند دوباره به او تسهيلات بدهند.
اين زوج کهنسال نيز پس از فوت پسر ديگرشان، از سه فرزند وي که 2 دختر و يک پسر هفت تا 12 ساله بودند، مراقبت ميکردند، وزش باد شديد »شهم« و همسرش که بيماري قلبي هم داشت را اذيت ميکرد، به ناچار با آنان خداحافظي کردم.
در کوچه بالاتر خانهاي ديگر قرار داشت که آنها بيمار جُذامي نداشتند اما به عنوان پرستار از چند بيمار مراقبت روزانه ميکردند و به همين دليل در اين روستا ساکن شده بودند.به گفته عضو انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد يک نفر از بيماران اين روستا هر 2 دستش را بخاطر جُذام از دست داده و فردي ديگر هم توان حرکت کردن ندارد، براي اين 2 نفر و تمام معلولان جُذامي که توانايي انجام کارهاي روزانه خود را ندارند، از سوي انجمن پرستار استخدام شده است، اما اصرار من براي ملاقات با آنها افاقه نکرد و چنين اجازهاي را به غير از اعضاي انجمن نميدادند.
کشاورزي و دامداري در بصري رونق چنداني نداشت و بيشتر زمينهاي روستا ديم و کم محصول بود و در فصل تابستان اهالي مشکل آب شرب هم دارند البته هيچ خبري از خانه بهداشت در اين روستا نبود و بهورز و پزشک هر ماه يک بار به اينجا ميآيند.
تمامي يادگاران جُذام در روستاي »بصري« تحت پوشش کميته امداد امام خميني (ره) مهاباد بودند و به مانند ساير مددجويان از اين نهاد هم خدمات مختلف دريافت ميکنند.
از روستاي بصري بازگشتم در حاليکه تصور ميکردم که بيماران جذامي در جامعه ما فراموش شدهاند اما با رفتن به درمانگاه خيريه »خاتم الانبياء« مهاباد که به منظور ارايه خدمات درماني و همچنين تامين هزينههاي جٌذاميان جنوب آذربايجان غربي راه اندازي شده ديدگاهم نسبت به اين مساله هم عوض شد.
اين درمانگاه خيريه کمي بالاتر از ميدان مادر مهاباد و در زميني به مساحت يک هزار و 900 مترمربع در زمينهاي وقفي خانواده امين الاسلام داير شده است و به گفته شهرام بيگي مدير درمانگاه خاتم الانبياء در اين درمانگاه خدمات پزشکي از تزريقات، پانسمان و نوار قلب ارايه ميشود و پزشک عمومي، پزشک متخصص جراح عمومي، ماما و کارشناس تغذيه هم دارد.
وي افزود: در اين درمانگاه خدمات به شهروندان عادي با تعرفه دولتي و براي جُذاميان به صورت رايگان ارائه ميشود.برايم جالب بود که بدانم ايده احداث اين درمانگاه و روند تصميم گيريهاي اعضاي انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد به چه شيوهاي است به همين خاطر در يکي از جلسات آنان در درمانگاه حاضر شدم.انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد تنها نمايندگي انجمن حمايت از جُذاميان کشور است که در آذربايجان غربي داير شده و خدمات مختلفي به بيماران مبتلا در مناطق مختلف استان ارايه ميدهد.
چهار نفر از اعضاي انجمن شامل ماموستا خالد خالدي، محمدسعيد حسن زاده، عبدالله نالوسي و جمال خالدي همگي از خيرين و معتمدين شهرستان مهاباد هستند.
ماموستا خالد خالدي موسس و يکي از قديميترين اعضاي انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد است از سال 1361 تاکنون با انجمن همکاري دارد و ميگويد: در آن دوران در مهاباد اداره جُذام وجود داشت و خدمات را به بيماران جنوب آذربايجان غربي ارايه ميداد.وي افزود: در سال 1361 به دعوت آقاي اعتماديان از انجمن جُذام کشور به تهران رفتم و اطلاعات و اسنادي از وضعيت بيماران مهابادي و جنوب استان را به اين انجمن دادم و تاکنون با افتخار با انجمن همکاري ميکنم.
ماموستا خالدي در خصوص راهاندازي درمانگاه خاتم الانبيا نيز گفت: يکي از مشکلات ما در زمينه خدمات درماني براي بيماران جُذامي، مشکل حضور آنان در اماکن عمومي و بيمارستاني داخل شهر بود که در سال 1376 به اين فکر افتاديم درمانگاهي اختصاصي براي جُذاميان جنوب استان آذربايجان غربي راه اندازي کنيم که زمين آن را از املاک وقفي و هزينههاي آن توسط انجمن حمايت از جُذاميان کشور تامين شد.
وي ادامه داد: اين درمانگاه در 2 سال بعد از ان راه اندازي شد و تاکنون توانسته هم براي براي جُذامين و خانوادههاي آنان و هم براي ساير شهروندان مفيد و موثر باشد.
ماموستا خالدي تاکيد کرد: در طول اين مدت بارها از اداره مرخصي ميگرفتم و براي انتقال کمکها به بيماران جُذامي به شهرهاي ديگر از جمله خرم آباد ميرفتم و در راه کمک به جُذاميان از هيچ تلاشي فروگذار نبوديم.
انجمن جذاميان يک انجمن عادي نيست
ديگر عضو انجمن حمايت از جُذاميان مهاباد که حدود 35 سال است با انجمن همکاري ميکند، گفت: انجمن ما يک انجمن عادي نيست و ما به کساني خدمات ارايه ميدهيم که از ناحيه دست معلوليت دارد و بدون پرستار نميتواند غذا بخورد، کساني عضو اين انجمن هستند که به دليل معلوليت براي کارهاي اوليه و روزانه خود نيازمند کمک هستند.محمدسعيد حسن زاده افزود: ما در خدمت کساني هستيم که اجتماع آنان را قبول ندارند و از آنان دوري ميکنند اما اعضاي انجمن به ديدارشان ميروند و حتي سر سفره آنان نيز حاضر شده و با آنها غذا ميخورند.
وي با اشاره به ساير خدمات انجمن به جُذاميان در زمينه تعميرات مسکن، گازرساني و حتي اعزام بيماران به مراکز تخصصي و شيمي درماني اضافه کرد: 150 ميليون تومان براي لوله کشي گاز هزينه و براي تمامي خانهها بخاري و سماور گازي تامين شده است.وي افزود: هر سال تعميرات خانهها انجام ميشود و امسال بيش از 2 هزار و 800 مترمربع ايزوبام خانهها را انجام داديم البته عضويتم در اين انجمن به صورت افتخاري است.
وجود 69 بيمار مبتلا به جُذام در جنوب آذربايجان غربي
ديگر عضو انجمن نيز عبدالله نالوسي نام داشت و گزارشي از آخرين وضعيت جُذاميان در جنوب آذربايجان غربي ارايه داد و گفت: هم اکنون 69 بيمار مبتلا به جُذام شامل 39 مرد و 30 زن در شهرستانهاي جنوب استان عضو انجمن هستند.وي افزود: از اين تعداد 18 نفر در مهاباد و در 2 روستاي سرچنار و بصري، 17 نفر در پيرانشهر، 9 نفر در سردشت، هشت نفر در بوکان و 6 نفر در اشنويه از انجمن خدمات دريافت ميکنند و در مجموع 22 نفر پرستار به اين بيماران خدمات ارايه ميدهند.وي اضافه کرد: در درمانگاه ختم الانبياء تمام خدمات براي بيماران جُذامي رايگان است و براي آنها دارو تهيه مي شود و اگر نياز به اعزام داشته باشند، با آمبولانس به مراکز درماني منتقل خواهند شد و اگر هزينههاي در زمينه درمان و ساير هزينههايي داشته باشند، انجمن آن را براي بيماران جبران خواهد کرد.
نالوسي گفت: هر ماه در مهاباد بستههاي معيشتي و بر اساس نيازهاي جُذاميان در اختيار آنان قرار ميگيرد و در ديگر شهرستانها نيز وجه نقد براي اين منظور به حساب آنان پرداخت خواهد شد.ترد از اجتماع، سکوت و انزواي بيماران مبتلا به جُذام از يک طرف و از طرفي ديگر معلويت ناشي از اين بيماري و آثار باقي مانده هر روز اين افراد را آزار ميدهد، حمايت افرادي مانند اعضاي انجمن جذاميان از اين افراد نقطه قوت و اميدي براي زنده بودن حسن نوعدوستي در جامعه است.
به گزارش امانت به نقل از ايرنا،اقدامات پيشگيرانه موفق کشورمان براي مهار و کنترل دقيق بيماري جُذام باعث شده که موارد جديد اين بيماري در کشور به حداقل برسد اين امر به اين معني نيست که جُذام همچنان بي خطر است و اما نکته اميد بخش اين است که اکنون امکان درمان بيمار مبتلا وجود دارد.مهاباد در جنوب آذربايجانغربي واقع شده است.