
گروه دين و انديشه: احمد پاکتچي عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني ضمن اشاره به برخي مشابهتهاي متون اديان ايران باستان و قرآن گفت: اين اشتراکات براي ما پيام دارد و آن اينکه اگر آنچه قرآن به ما ميآموزد در متون ديني ايران پيش از اسلام وجود داشته باشد به هيچ وجه نميتوانيم اين اديان را به کلي کنار بگذاريم.
نشست »آگاهيهاي مربوط به اديان ايران باستان در قرآن کريم« با سخنراني احمد پاکتچي، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در انجمن علمي اديان و عرفان برگزار شد که گزيده مباحث اين نشست را ميخوانيد؛
من بحثم را با يک مقدمه شروع ميکنم. در مورد ارتباط بين قرآن و اديان ابراهيمي تا به حال کارهاي زيادي انجام شده است. انبوهي از مطالعات را داريم که به ارتباط بين آموزههاي قرآن با دين يهود و دين مسيحيت پرداختند. نميخواهم بگويم در اين زمينه کار انجامنشده وجود ندارد ولي حوزهاي است که تا حدي گامهايي در آن برداشته شده است. زمينهاي که در آن به شدت با خلا مواجه هستيم حوزه اديان ايران باستان خصوصا دين زردشتي است. البته اديان ايران باستان محدود به زردشتي نيست و ميتوان دين مانوي و آيين ميترايي را هم در بر بگيرد. ما مطالعات مهمي در ارتباط با قرآن و دين زردشتي مشاهده نميکنيم. البته کساني سعي کردند به ارتباط اسلام با دين زردشتي بپردازند به خصوص تلاش کردند ثابت کنند پيروان دين زردشتي اهل کتاب هستند. از اين بابت آثاري وجود دارد ولي اينکه به طور خاص ذرهبين خود را روي سطور قرآن بگذاريم و در آيات قرآن دنبال اطلاعاتي بگرديم که به اين دين ارتباط دارد با خلا زيادي مواجه هستيم. از سوي ديگر چون در ايران زندگي ميکنيم و ايراني هستيم و سوابق فرهنگي کشورمان براي ما مهم است اين مسئله خيلي اهميت دارد. شايد دين زردشتي براي مستشرقين اولويت اول نبود ولي براي ما ميتواند به عنوان اولويت مطرح باشد لذا موضوع ارتباط بين آموزههاي قرآن و آموزههاي اديان ايران باستان هميشه براي من موضوعي مورد توجه بوده است؛ اين مقدمه بحثم بود.
پيام مهم مشابهت ميان متون زردشتي و قرآن
يک قدم جلوتر برويم بايد بپرسيم آگاهيهاي مربوط به اديان چه گرهي از کار ما باز ميکند و چه کمکي به ما ميکند؟ گاهي اوقات دنبال ارضاي کنجکاوي هستيم ولي مسئله من فقط ارضاي کنجکاوي نبود و صورت مسئلههاي مهمتر داشتم. حداقل دو مسئله مهم پيش روي ماست. نکته اول اين است که ما ميدانيم از لحاظ ترتيب تاريخي، اسلام زماني ظهور کرده است که مدتها از وجود دين زردشتي ميگذشته و اين يک امر واضحي است. به همان اندازه که دين يهود و مسيح پيش از اسلام وجود داشتند دين زردشتي هم پيش از اسلام وجود داشته است. دين مانوي هم دويست سال قبل از اسلام وجود داشته است. اگر با آموزههايي مواجه شويم که به عنوان آموزه اسلامي مطرح شده و اين آموزهها در دين زردشتي و دين مانوي هم وجود دارند به شدت براي ما پيام دارد و آن اينکه اگر آنچه قرآن به ما ميآموزد در متون ديني ايران پيش از اسلام وجود داشته باشد به هيچ نميتوانيم اين اديان را به کلي کنار بگذاريم. براي فردي که مومن است يک راه وجود دارد و آن اينکه معتقد شود اين متون ريشه در وحي دارند و کسي که مومن نيست بگويد مطالب قرآن وام گرفتهشده از اين متون است؛ اين صورت مسئله اول بود.
نکته دوم اين است که خيلي مواقع مانند هر متن ديگري در ارتباط با قرآن دچار پيچيدگيهايي در متن هستيم. گاهي در قرآن عباراتي وجود دارد که فهمش ثقيل است و نياز به اطلاعات بيشتري دارد يعني با اطلاعات متعارف متوجه نميشويم اين آيه درباره چه صحبت ميکند. اينجا هم مقايسه سطور قرآن با اطلاعاتي که از اديان پيش از اسلام داريم ميتواند در راستاي فهم عميقتر کمک کند يعني از يک مطالعه مقايسهاي بين متن قرآن و متون بازمانده از ايران پيش از اسلام در راستاي گرهگشايي و تفسير بهتر از بعضي آيات کمک بگيريم؛ اين هم مقدمه دوم من بود که روشن شود دنبال چه هستيم.
نبود سابقه شرک در ميان ايرانيان باستان
من بحثم را با مباحث مربوط به خدا آغاز ميکنم، نميخواهم وقت جلسه را با اين بحث بگيرم که زردشتيها يکتاپرست هستند. دوگانهپرستي حتي اگر درست هم باشد مربوط به مانويهاست نه زردشتيها و چنين نسبتي به زردشتيها قابل اعتنا کردن نيست. علاوه بر بحث يکتاپرستي که يک فخر براي ايرانيان است و سابقه شرک را در ميان ايرانيان نميبينيم بايد عرض کنم گاهي اوقات عباراتي که درباره خدا و معرفي خدا به کار برده ميشود آنقدر به هم نزديکند که انسان را به فکر فرو ميبرند. مثلا قرآن ميفرمايد: »هو الاول و الآخر« يا ميفرمايد »لاتدرکه الابصار و هو يدرک الابصار«. من عبارتي از يسنا بخوانم که ميگويد: اي مزدا اهورا، هنگامي که دريافتم تويي آغاز و تويي انجام و تويي شايان پرستش... و در ادامه گفته ميشود که چشمها او را نميبينند. بارها در متون دين زردشتي به صراحت اين آموزه را ميبينيم که خدا با چشم ديده نميشود در حالي که اين موضوع در دوره اسلامي محل بحث و مناقشه ميان علما بوده است يعني گروهي از علماي ديني معتقد بودند با چشم سر ميشود خدا را ديد، اين نشاندهنده فرهيختگي ايرانيان بوده است.اگر بخواهم جلوتر بروم موضوع قدرت فراگير خداوند و اينکه به عنوان قادر متعال معرفي ميشود را در يسنا مشاهده ميکنيم که تصريح ميشود او قادر و قاهر است. گاهي اوقات حتي توضيحاتي درباره هو الاول در عبارات حديثي ما آمده است که نظيرش را در يسنا ميبينيم يعني توضيحاتي درباره مفهوم هو الاول داده ميشود. از اين موارد بسيار زياد است و ليست بلندبالايي جلوي من هست.
اشتراک قرآن و اوستا در معرفي شيطان
اشاره مختصري هم به شيطان داشته باشم. برخي ميگويند دين زردشتي شيطان را يک امر اصيل ميداند. واقعا اينطور نيست و در بخشهاي مختلف اوستا با اين پديده مواجهيم که شيطان را به عنوان مخلوق خدا معرفي ميکند و بحث مهلت دادن به اهريمن توسط اهورا مزدا مطرح ميشود و اينکه پس از پايان مهلت، اهريمن وجود نخواهد داشت. پس اهريمن شريک اهورا نيست بلکه مخلوق اوست و توانسته فرصتي از خدا دريافت کند، همانند آنچه در قرآن ميبينيم. اين يک شباهت ظاهري نيست بلکه يک ارتباط آموزهاي بسيار قوي است که بين قرآن و اوستا مشاهده ميکنيم.
به گزارش امانت به نقل از ايکنا،وقتي شما اين عبارت را ميخوانيد احساس ميکنيم تئولوژيسين زرواني اين جمله را ميگويد. اينکه الله همان دهر است، ترجمهاش اين است اهورا مزدا همان زروان است. آيهاي در قرآن است که از قول مشرکين ميفرمايد: »ما يهلکنا الا الدهر« يعني مشرکيني وجود دارند که باور دارند آنچه ما را هلاک ميکند روزگار است. اينجا شما ميتوانيد زروان را مشاهده کنيد که چگونه در عربستان گروهي از مشرکين معتقد به هلاککنندگي روزگار بودند. اينجا ميتوانيم صورت مسئله سوم را اضافه کنيم و آن اينکه آيا مخاطباني با باورهاي ديني مربوط به ايران باستان در شبه جزيره زندگي ميکردند.