
گروه دين و انديشه:به طور کلي ميتوان گفت فلسفه به معناي بحث از مفاهيم و اصول بنيادي زندگي همانند دين، حقوق، هنر و ... است.
بخشي از فلسفه ناظر به دين است که آن را فلسفه دين و بخشي ناظر به اخلاق است که آن را فلسفه اخلاق ميناميم.
فلسفه دين در دهه 1360 مخصوصاً از سوي روشنفکري ديني، قالب آکادميک پيدا کرد و نسل ما بيشتر جذب فلسفه دين شد اما بعد از دهه 70 بسياري احساس ميکردند که يکي از شاخههاي فلسفه که با فلسفه دين همراهي بيشتري دارد فلسفه اخلاق است لذا در دهه 80 توجه بيشتري به آن صورت گرفت و رشتههاي زيادي در اين زمينه تأسيس و بسياري از کتابهاي کلاسيک ترجمه شد که چندين برابر دهههاي قبل بوده است.
يکي از مهمترين مسائل اين دو رشته، نسبت بين دينداري و اخلاق است. عملاً گاهي بسياري از ما با آدمهايي مواجه ميشويم که اخلاق براي آنها اهميت دارد اما چندان قائل به دينداري نيستند لذا هميشه براي دينداران اين سؤال پيش ميآيد که مبناي اخلاقمداري آنها چيست؟
چراکه گويا آنها معتقدند اگر خدا نباشد همه چيز مجاز است.
نقد اخلاق ديني به اخلاق سکولار
يکي از سؤالات در فلسفه دين اين است که دين براي چه آمده است؟ مخصوصاً در جوامع ما که در حال گذار به مدرنيته هستند يکي از سؤالات اين است اخلاقِ ديني بايد بر مناسک رفتاري ما حاکم باشد يا اخلاق سکولار؟
مثلا اگر قرار است درباره سقط جنين نظر دهيم آيا بايد به متون مقدس مراجعه کنيم يا به عقل جمعي و اخلاق؟ ممکن است اين کار لزوما تعارضي هم با دين نداشته باشد اما به هر حال دو جريان هستند. البته يکي از برگهاي برنده متدينين در مقابل قائلين به اخلاق سکولار اين است که ميگويند آنقدر نظريه در مقابل شما قرار دارد که نميتوانيد يکي از آنها را انتخاب کنيد بنابراين بهتر است به اخلاق ديني مراجعه کنيد چراکه اخلاق سکولار نميتواند شما را هدايت کند.
يکي از سؤالات اين است که اگر وارد فلسفه اخلاق شويم به متدينتر شدن ما کمک ميکند يا خير؟
و آيا دينداريِ ماقبل فلسفي بهتر است يا نه؟ از جمله مسائلي که ميتواند نگاه جديدي در مورد فلسفه اخلاق و فلسفه دين به ما بدهند شامل متافيزيک، فلسفه ذهن، معرفتشناسي و فلسفه زبان هستند. يکي از مهمترين مسائل متافيزيک از ارسطو تاکنون در مورد هستي بوده و اينکه نسبت جزيي و کلي چيست؟
اما دعوايي که بيشتر به فلسفه دين و فلسفه اخلاق در متافيزيک مربوط است؛ رئاليسم و آنتي رئاليسم ديني است. سؤال اينجا اين است که بنياديترين مفهوم ديني يعني خدا، برساخته ذهن ماست يا خير؟
جالب است که تصوير آنتي رئاليسيتي از دين حتي ميتواند به افرادي همانند ابن عربي هم ارجاع داشته باشد و اين ديدگاه صرفاً مربوط به افرادي همانند فرويد و مارکس نيست.
رابطه فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق
در فلسفه اخلاق هم سؤال اين است که آيا مفاهيم اخلاقي وجود دارند يا وابسته به ذهن ما هستند. ادعاي آنتي رئاليستهاي اخلاقي و ديني اين است که هزينه معرفتشناسي و فلسفي اينکه معتقد به واقعي بودن مفاهيم اخلاقي و ديني باشيد زياد است چراکه تا ثابت کنيد يک مفهوم در جهان وجود دارد بلافاصله از شما پرسيده ميشود در کدام لايه از وجود ميگنجد و نسبت آن با ساير موجودات و جهان طبيعي چيست؟
شاخه ديگري که بدون خواندن جدي آن نميتوان وارد مباحث فلسفه اخلاق و فلسفه دين شد فلسفه ذهن است.
مسئله بسيار مهم در دين، جهان پس از مرگ است اما بررسي در اين زمينه نيازمند آن است که بسياري از مسائل را در فلسفه ذهن حل کرده باشيد.
شاخه مهم ديگر در فلسفه، معرفتشناسي است که بسياري از جريانات فلسفه دين و فلسفه اخلاق را معنادار کرده است.
معرفت طبق تعريف کلاسيک، باورِ صادق و موجه است اما در فضاي دين، قيد ديني هم به آن اشاره ميشود يعني تبديل به باور صادق و موجه ديني ميشود. در فلسفه اخلاق، ديدگاهي به نام نظريه خطا داريم که بر سر صادق يا کاذب بودن گزارههاي اخلاقي بيان شده است.
در اينجا گفته ميشود که همه نظام عقيدتي و اخلاقي ما مشکل دارد اما صرفاً به خاطر کارآمدي که در زندگي ما دارند به آنها پايبند هستيم لذا يکي از سوالات جالب که از معرفت شناسي وارد فلسفه اخلاق ميشود اين است که آيا گزارههاي اخلاقي صدق و کذبپذير هستند يا خير؟ اما برخي ميگويند اين اشتباه است چراکه صدق و کذب دانستن گزارههاي اخلاقي باعث ميشود وارد سياه چاله رئاليسيم شويم.
مفهوم تجربه ديني
مسئله ديگر در معرفت شناسي، تجربه ديني است که هم در فلسفه اخلاق و هم فلسفه دين مورد توجه قرار گرفته است يعني در مواجهه با پديدههاي ديني همانند مسجد و نماز خواندن ممکن است تجربياتي در ما پديد بيايد که اسم آن را تجربه ديني ميگذارند. از سوي ديگر از تجربه اخلاقي هم سخن گفته شده است؛ بدين معني که وقتي يک نفر کتک ميخورد ما در آن موقعيت دچار حس يا وظيفهاي ميشويم.
فلسفه زبان يکي ديگر از شاخههاي مهم فلسفه مخصوصاً در قرن بيستم است که بسيار هم پر شاخ و برگ است.
فلسفه زبان براي ما توضيح ميدهد که ماهيت معناداري جملات ما چگونه است؟ اگر يکي از زبانهايي که روابط خودمان از آن استفاده ميکنيم زبان اخلاق و زبان دين است آن وقت مسئله اين است که ارجاع اين زبانِ ديني چگونه است و آيا صدق و کذبپذير هست يا خير؟
به گزارش امانت به نقل از ايکنا،يکي ديگر از سوالات مهم در فلسفه دين اين است که اساساً چرا بايد ديندار باشيم؟ ظاهرا دينداري هزينههاي زيادي هم دارد و پيش آمده که افرادي به خاطر دينداري حتي جان خود را هم از دست دادهاند.
در نهايت علت همه گفتوگوهايي که در زمينه فلسفه اخلاق و فلسفه دين ميشود اين است که آيا ما بايد تابع اخلاق ديني باشيم يا اخلاق غير ديني؟
در مقابل کسانيکه سکولارها را به تکثر عقايد در زمينه اخلاق متهم ميکنند اما خيلي از ملحدين هم اعتقاد دارند دينها در طول تاريخ کارنامه خوبي نداشتهاند و به گروههايي همانند داعش هم ارجاع ميدهند بنابراين ما را با اختلاف نظرهاي اخلاقي محکوم نکنيد.