گروه دين و انديشه: يکي از چالشهايي که ما با آن روبرو هستيم تلقيِ »تقابل بين جمهوريت و اسلاميت« در الزام به حجاب در حکومت اسلامي است.
به اين ترتيب که برخي معتقدند؛ اگر حاکميت بخواهد با آمريت و ابزار پليسي، پوشش رسمي را بر زنان تحميل کند آن وقت خواهيم ديد که »جمهوريت« نظام به شدت خدشه دار خواهد شد زيرا جمهوريت و اسلاميت در کنار هم معنا دارد و نميتوان يکي را به نفع ديگري تعديل و يا ناديده انگاشت.
حال بر عکس اگر مؤلفههاي حجاب را به زور حذف کنيم، اسلاميت نظام دچار بحران خواهد شد لذا تنها گزينهاي که ميتوان جمهوري اسلامي را بدون هرگونه تفسيرهاي متضاد پابرجا نگه داشت، آزادي انتخاب است، در اين چارچوب نظري کسي با اجبار و اکراه محجبه نميشود و از سوي ديگر کسي حق ندارد حرمت حجاب را زير سوال ببرد، لذا همه در انتخاب نمادها و مناسک مذهبي آزادند.
در واقع آنها ميخواهند با نگاهي بينابيني که حقوق و آزاديهاي دو طرف محترم شناخته ميشود بين جمهوريت و اسلاميت را آشتي دهند.
ابتدا بايد بدانيم درباره چه چيزي سخن ميگوئيم. تا مادامي که جمهوري را دموکراسي و اسلاميت نظام را اجراي يکسري احکام فردي ميپنداريم هرگز به معناي دقيقِ جمهوري اسلامي نخواهيم رسيد. بلکه در پندار ما اين نظام چيزي شبيه به حاکميت اسلامِ سکولار با چاشني دموکراسي غربي خواهد بود. يعني، حکومتي که نه دموکراسي به معني حقيقي آن تحقق يافته و نه اسلام آن اسلام واقعيست. از اينرو شبهات زيادي در اذهان شکل ميگيرد و اين چنين ميپندارند اگر رأي مردم اهميت دارد پس نميتوان ادعاي اجراي اسلام را داشت زيرا در خيلي مواقع خواست مردم و اسلام همپوشاني ندارد. از سوي ديگر اگر قرار باشد اسلام محقق شود، پس رأي و نظر مردم اعتباري ندارد.
براي ارائه بهترين پاسخ، بايد به شناخت دقيقي از اين ابتکار امام خميني (ره) در نظامسازي دست يافت. ابتکاري که جمهوري اسلامي نام گرفت. »جمهوري اسلامي که از انقلاب اسلامي برخاسته است يک واحدي است که داراي دو بعد است. اسلامي بودن و مردمي بودن. بنابراين جمهوري اسلامي يک منظومه است يک مجموعه است يا بگوييم واحدِ داراي ابعادي است که اين ابعاد بايد با همديگر مورد ملاحظه قرار بگيرد و با هم باشد. اين در همتنيدگي بايد حفظ شود. هر کدام از اين جهات تضعيف بشود کل و مجموعه تضعيف شده است.« (2 مهر 1388، ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري)
نکته حائز اهميت اين است که اين مردميبودن در جمهوري اسلامي به اسلام ضميمه نشده است. يعني؛ اينطور نبوده که مردميبودن در اسلام نباشد و ما اين مدل حکمراني را از غرب وام گرفته باشيم، بلکه از دل اسلام برآمده است. چراکه اسلام دين «مسئوليت همگاني« است و تا »مسئوليت عمومي« شکل نگيرد نميتوان به تحقق اسلام در جامعه اميد داشت.
بر اساس همين رهبر انقلاب معناي ديگر جمهوري اسلامي را مردمسالاريديني نام نهاد. ايشان در باب جايگاه مردم در اين انديشه ميفرمايند: »جمهوريت ما از اسلام گرفتهشده و اسلام ما اجازه نميدهد در اين کشور مردمسالاري نباشد.
ما نخواستيم جمهوريت را از کسي ياد بگيريم؛ اسلام اين را به ما تعليم داد. اين ملت، متمسک به اسلام و معتقد به جمهوريت است. در ذهن اين ملت و در اين نظام، خدا و مردم در طول هم قرار دارند و خداي متعال اين توفيق را داده است که مردم اين راه را طي کنند.« (24 بهمن 1382، بيانات در خطبههاي نمازجمعه)
بدينترتيب جمهوري اسلامي يعني؛ نظامي که مردم زير سايه اسلام حرکت کنند. اسلامي که حقيقتش روشن است و با تمسک به قرآن و اهل بيت پيامبر ميتوان تمام آنچه در فردسازي و جامعهسازي نياز داريم از آن استخراج کنيم که البته متوليان امر در اين مهم، حوزههاي علميه هستند و وظيفه آنها به استخراج حقايق ناب اسلام ختم نميشود بلکه ملزم به تعليم و توزيع و بسترسازي آن نيز هستند.
اما براي بُعد ديگر آن يعني مردم، نياز به تربيت اين سرمايه ملي داريم تا خود مردم، اسلاميتِ اين جمهوريت را تحقق بخشند. اين نيز نيازمند التزامها و الزامهاي دولت اسلامياست. نگارنده التزام را در بُعد فرهنگ و الزام را در بُعد تدوين قانون همراه با ضمانت اجرايي معنا ميکند. هر دو بازوي، فرهنگ سازي و قانونمندي همراه و ملازم با هم هستند که ميتوانند نتيجه دهند.
حال که ابعاد قضيه به روشني آشکار شد به سوال اول باز ميگرديم. آيا قانوني مانند قانون حجاب و الزامآوري آن به جمهوريت نظام ضربه ميزند يا جمهوريت آن را نفي ميکند؟
از آنجا که مساله حجاب يکي از احکام واضح و روشن قرآن کريم است و چيزي در حدود 25 آيه از قرآن به ابعاد آن پرداخته، ميتوان نتيجه گرفت يکي از وجوه اسلاميت يک حکومتِ اسلامي، رعايت واجبات از جمله همين حکم واجب حجاب است که فلسفه وجوب و تأثيرات آن در ساحت اجتماع در مجال اين يادداشت نميگنجد. اما بايد دانست عدم رعايت آن در واقع به معناي نفي يکي از اضلاع دين است.
در يک بحث کليتر ميتوان گفت، برخي با طرح چنين شبهاتي به دنبال ايدئولوژيزدايي از جمهوري اسلامي هستند. »ايدئولوژيزدايي يعني اسلام و تفکّر اسلامي را در باب جمهوري اسلامي و مردمسالاري ديني کنار بگذاريم، و برويم سراغ همان تفکّرات ليبرال دموکراسي فاسد و منحرف که امروز مردم دنيا را بيچاره کرده.« (14 خرداد 1400 سخنراني تلويزيوني به مناسبت سيودومين سالگرد رحلت امام خميني)
به نظر ميرسد در اصل، مساله، مساله جمهوريت نيست. اين افراد نگران کاسته شدن حق رأي و انتخاب مردم نيستند بلکه بيش از آنکه اصلاً جمهوريت در اين باب موضوعيت داشته باشد اسلاميت نظام موضوعيت دارد و اين بُعد مورد هدف قرار ميگيرد.حقيقت اين است که در چنين نظامي جمهوريت در دايرهي اسلاميت اعتبار مييابد. اگر چنين نبود بهطور قطع مردم اجازه داشتند براي اجراي هر حکمي از اسلام ابتدا آن را به رفراندوم بگذارند و اگر اکثريت آرا تحصيل ميشد در مسير اجرا قرار دهند و اگرنه حکومت اجراي آن را منتفي اعلام کند. اين در حالياست که چنين فرايندي هرگ
ز مورد قبول اسلام نبوده و نيست. اسلام براي گسترش فرهنگ خود دست بشر را در انجام واجبات و ترک محرمات باز نگذاشته است. حال بايد در نظر داشت که اين واجبات و محرمات در زندگي شخصي افراد مورد بحث نيست بلکه حکومت ميتواند در باب احکام اجتماعي دخالت مستقيم کند.
پس ميتوان چنين نتيجه گرفت که مساله، مسأله مبارزه با اسلام است نه طرفداري از جمهوريت.
به گزارش امانت به نقل از مهر،چنانچه رهبر انقلاب نيز در اين رابطه ميفرمايند: »اينکه باز بعضي اين جور وانمود کنند که اگر بخواهيم ضوابط اسلامي را رعايت کنيم، با مردمسالاري قابل جمع نيست، جز حرفهاي دشمنان جمهوري اسلامي و دشمنان ملّت ايران است؛ و البتّه ممکن است کساني از روي غفلت اين حرفها را بزنند. بنده متّهم نميکنم که هر کسي اين حرفها را ميز ند، حتماً پيشکرده دشمن است؛ نه، گاهي از روي غفلت است امّا بدانند اين حرف، حرف دشمن است و دشمن ميخواهد ريشه اسلاميّت را بزند. حالا بعضيها دلسوزي ميکنند براي مردمسالاري که آقا! مردمسالاري از بين رفت امّا اينها در واقع خيلي براي مردمسالاري دلسوزي نميکنند، اينها ميخواهند ريشه اسلاميّت را بزنند، اسلام را کنار بزنند تا وجود نداشته باشد؛ و واقعاً خطاي بزرگي است اگر ما مردمسالاري را از تفکّر اسلامي و روح اسلامي بيگانه کنيم.« 1400/3/14 سخنراني تلويزيوني به مناسبت سيودومين سالگرد رحلت امام خميني (ره)