گروه سياسي: جنگي که در خرداد و تير 1404 ميان ايران و اسرائيل شعلهور شده، فقط در آسمان خاورميانه نميگذرد.
رسانهها، اتاقهاي خبر، توييتر ديپلماتها و بيانيههاي رسمي—همه به ميدان نبردي تبديل شدهاند که در آن، روايتها همانقدر اهميت دارند که موشکها.
اما چيزي که اين بحران را خاص ميکند، شکاف عميق بين مواضع رسمي دولتها و تصويرسازي رسانههاي آنهاست—شکافي که بيش از آنکه ضعف باشد، بخشي از طراحي قدرت است.
آمريکا: بازيگر هميشهدرصحنه
آمريکا هرگز بيطرف نبود. از همان آغاز تنشها، واشنگتن پشت اسرائيل ايستاد—چه با انتقال سامانههاي دفاعي، چه با اطلاعات ماهوارهاي، چه با حمايت ديپلماتيک در نهادهاي بينالمللي. حالا، با حملات مستقيم به تأسيسات فوردو، نطنز و اصفهان، اين حمايت از مرحلهي »پنهان« به »علني« رسيده است .
با اين حال، رسانههاي رسمي آمريکا، از CNN تا Fox News، ورود مستقيم ارتش آمريکا را در قالبهايي چون »اقدام محدود بازدارنده« يا »پاسخ به تهديدهاي هستهاي ايران« تفسير ميکنند. عبارت »جنگ« هنوز از دهان مقامات آمريکايي نيفتاده، ولي رسانهها عملاً در حال مشروعسازي يک مداخلهي نظامياند.نکتهي جالب آنجاست که اين زبان دوگانه—ميان سکوت نسبي سياسي و صراحت رسانهاي—در واقع به دولت ترامپ اجازه ميدهد در داخل کشور، کمتر زير فشار افکار عمومي ضدجنگ قرار بگيرد، در حالي که در منطقه، نقش نظامي فعال ايفا کند.
اسرائيل: جنگ روايت و زمين
تلآويو، همانطور که انتظار ميرفت، در مواضع رسمي خود بار ديگر از »حق دفاع مشروع« سخن گفت. اما برخلاف گذشته، اينبار از همان ابتدا لحن تهاجميتري داشت. بنيامين نتانياهو در بيانيههاي اوليهاش نهتنها ايران را به »برنامهريزي براي نابودي اسرائيل«ـ متهم کرد، بلکه حملاتش را «پيشدستانه و ضروري براي بقا» خواند.
اما رسانههاي اسرائيلي مانند i24News و The Times of Israel تصوير متفاوتتري ترسيم کردند: روايت قهرمانانه از «شکار دقيق فرماندهان ايراني»، «جنگ چندجبههاي عليه ايران»، و حتي گاه »مقدمهاي براي تغيير نقشه منطقه« به چشم ميخورد.برخلاف روايت رسمي که آمريکا را شريک راهبردي معرفي ميکند، در بسياري از تحليلهاي رسانهاي، سعي شده استقلال نظامي اسرائيل برجسته شود؛ گويي تلآويو صرفاً براي هماهنگي اطلاعاتي با آمريکا همکاري دارد، نه وابستگي عملياتي.
ايران: از منطق حقوقي تا زبان مقاومت
مواضع رسمي جمهوري اسلامي ايران، بهويژه پس از حملات مستقيم آمريکا، تکيه بر ادبيات حقوق بينالملل دارد. سخنگوي وزارت امور خارجه، حملات را «نقض آشکار حاکميت ملي و قوانين بينالمللي» دانست و بر »حق پاسخ متقابل طبق ماده 51 منشور ملل متحد« تأکيد کرد. در سطح رسانهاي، اما صداي ديگري شنيده ميشود. در شبکههايي مانند پرستيوي، ايرنا و فارس، تمرکز بر ادبيات مقاومت است: آمريکا و اسرائيل بهعنوان »متجاوزين همپيمان«، ايران در نقش »پيشقراول جبهه مقاومت جهاني«، و تأکيد بر توان پاسخگويي استراتژيک جمهوري اسلامي در منطقه.
همزمان، تصويربرداري از نطنز، پيکرهاي شهدا، و پيامهاي رهبران محور مقاومت، جاي تحليلهاي ديپلماتيک را گرفتهاند. رسانهي ايراني در حال بازسازي »حماسهي ملي«ست، نه صرفاً گزارش درگيري.
اروپا: مواضع مبهم، روايتهاي متنوع
اتحاديه اروپا در مواضع رسمي خود، بيشتر نقش ناظر نگران را بازي ميکند. مقامات فرانسوي، آلماني و بريتانيايي طي بيانيههايي ابراز نگراني کردهاند و خواستار «خويشتنداري همهجانبه» شدهاند—در حاليکه هيچ اشارهاي به نقش مستقيم آمريکا در حمله به خاک ايران نکردهاند.
در رسانههاي اروپايي اما، صحنه متنوعتر است. Le Monde، The Guardian و Der Spiegel سعي در تحليل چندسويه بحران دارند. در برابر آنها، رسانههايي چون Bild يا Sky News بيشتر روايتي نزديک به ناتو و اسرائيل دارند. در اغلب موارد، اروپا ميان محافظهکاري ديپلماتيک و منطق رسانهاي غربي، در نوسان است.
روايت، سلاح اصلي قرن 21
در اين بحران، آنچه گفته نميشود، به اندازهي آنچه گفته ميشود اهميت دارد. جنگ امروز در کنار تانک و پهپاد، با کلمات، تيترها و هشتگها نيز اداره ميشود.
شکاف ميان مواضع رسمي و روايتهاي رسانهاي، نه نشانهي بينظمي، که ابزار اعمال قدرت است: دولتها ميتوانند بدون آنکه »«اعلان جنگ« دهند، عمليات انجام دهند. ميتوانند بدون بر عهده گرفتن مسئوليت سياسي، در افکار عمومي پيروز شوند.
به گزارش امانت به نقل از عصرايران،در اين ميدان، برنده آن کسيست که بتواند »واقعيت ميدان«را به »درک عمومي« تبديل کند. و در نهايت، شايد اين جنگ نه با آتشبس، که با پيروزي يکي از روايتها پايان يابد.