گروه فناوري: اگر به رهبران صنعت فناوري، پيش بيني کنندگان بخش کسب و کار و بسياري از رسانه ها گوش دهيد ممکن است ممکن است به اين باور برسيد که پيشرفت هاي اخير در عرصه هوش مصنوعي مولد به زودي مزاياي بهره وري خارق الهاده اي را به همراه خواهند داشت و زندگي اي را که ما تاکنون مي شناختيم متحول و به کلي دگرگون خواهند ساخت.
با اين وجود، نه از جنبه نظري در حوزه اقتصاد و نه داده هاي موجود از چنين پيش بيني هاي پرشور و هيچاني پشتيباني نمي کنند. به گفته رهبران فناوري و بسياري از صاحب نظران و دانشگاهيان هوش مصنوعي آماده است تا از طريق افزايش بهره وري بي سابقه جهاني که تاکنون ميشناختيم را تغيير دهد. عليرغم آن که برخي بر اين باور هستند که ماشينها به زودي هر کاري را که انسانها قادر به انجام آن هستند را انجام خواهند داد و عصر جديدي از شکوفايي بي پايان را اغاز ميکنند، دست کم پيش بينيهايي با نظري متفاوت، بيشتر مستدل هستند. براي مثال، موسسه مالي ين المللي "گلدمن ساکس" در نيويورک پيش بيني ميکند که هوش مصنوعي مولد توليد ناخالص داخلي جهاني را در دهه آينده ? درصد افزايش ميدهد و موسسه جهاني مک کينزي پيش بيني ميکند که نرخ رشد توليد ناخالص داخلي سالانه ميتواند از هم اکنون تا سال 2040 به ميزان 3 تا 4 درصد افزايش يابد. بخش تحليل دادههاي اکونوميست نيز انتظار دارد که هوش مصنوعي باعث افزايش درآمد کارگران يقه آبي که کار يدي انجام ميدهند، شود، زيرا ماشين قادر به انجام کارهاي افراد داراي مهارتهاي فني نخواهد بود.
آيا اين نگاهي واقع بينانه است؟
آن گونه که اخيرا در مقالهاي ديگر اشاره کردم چشم انداز پيش رو بسيار نامطمئنتر از آن چيزي است که اکثر پيش بينيها و حدسها نشان ميدهند. با اين وجود، در حالي که نميتوان با اطمينان خاطر پيش بيني کرد که هوش مصنوعي در بازه زماني دو تا سه دهه آينده چه خواهد کرد ميتوان چيزي را در مورد يک دهه آينده گفت و آن اين که بخش عمده تاثير هوش مصنوعي بر اقتصاد در کوتاه مدت بايد فناوريهاي موجود و بهبود آنها را شامل شود.
منطقي است که فرض کنيم بيشترين تاثير هوش مصنوعي از خودکار کردن برخي وظايف و بهره وري بيشتر برخي از کارگران در برخي مشاغل باشد. نظريه اقتصادي راهنماييهايي را براي ارزيابي اين اثرات کل ارائه ميدهد. بر اساس قضيه هالتن (که به نام چارلز هالتن اقتصاددان نامگذاري شده است) اثرات کلي »بهرهوري کل عوامل توليد« (TFP) صرفاً حاصل ضرب سهم کارهايي است که خودکار ميشوند در ميانگين صرفهجويي در هزينه.
در حالي که برآورد ميانگين صرفه جويي در هزينه دشوار است و بر اساس فعاليت متفاوت خواهد بود، پيشتر مطالعات دقيقي در مورد تاثيرات هوش مصنوعي بر برخي وظايف انجام شده است. براي مثال، »ويتني ژانگ« تاثير Chat GPT را بر کارهاي ساده نوشتاري مانند خلاصه کردن اسناد يا نوشتن پيشنهادهاي کمک هزينه معمول يا مطالب بازاريابي داده و "ليندي ريموند" استفاده از دستياران هوش مصنوعي در خدمات مشتريان را ارزيابي کرده اند. در مجموع نتايج اين ارزيابيها نشان ميدهند که ابزارهاي هوش مصنوعي مولد در حال حاضر باعث صرفه جويي 27 درصدي در هزينه نيروي کار و صرفه جويي 1404 درصدي در هزينه کلي ميشوند.
سهم وظايفي که تحت تأثير هوش مصنوعي و فناوريهاي مرتبط قرار ميگيرد چه خواهد بود؟
با استفاده از اعداد حاصل از مطالعات اخير من تخمين ميزنم که اين ميزان حدود 4.6 باشد بدان معنا که هوش مصنوعي بهره وري کل عوامل را تنها 0.66 درصد در طول ده سال يا 0.06 درصد به صورت سالانه افزايش ميدهد. البته از آنجايي که هوش مصنوعي باعث رونق سرمايه گذاري نيز ميشود افزايش رشد توليد ناخالص داخلي ميتواند کمي بيشتر شايد در محدوده 1 تا 1.5 درصد باشد.
اين ارقام بسيار کوچکتر از ارقام گلدمن ساکس و مک کينزي هستند. اگر ميخواهيد اعداد بزرگ تري را به دست آوريد يا بايد دستاوردهاي بهره وري را در سطح خرد افزايش دهيد يا فرض کنيد که وظايف بيشتري در اقتصاد تحت تاثير قرار خواهند گرفت. اما هيچ يک از اين دو سناريو قابل قبول به نظر نميرسند. صرفه جويي در هزينه نيروي کار بسيار بالاتر از 27 درصد نه تنها از محدوده ارائه شده توسط مطالعات موجود خارج ميشود بلکه حتي با اثرات مشاهده شده ساير فناوريهاي اميدوار کنندهتر نيز همخواني ندارد. براي مثال، رباتهاي صنعتي برخي از بخشهاي توليدي را متحول کرده اند و به نظر ميرسد هزينههاي نيروي کار را تا حدود 30 درصد کاهش داده اند. به طور مشابه بعيد به نظر ميرسد که بيش از 4.6 درصد از وظايف بر عهده گرفته شود، زيرا هوش مصنوعي به هيچ وجه به توانايي انجام بيشتر وظايف دستي يا اجتماعي (از جمله عملکردهاي به ظاهر ساده با برخي جنبههاي اجتماعي مانند حسابداري) نزديک نيست. نتيجه نظرسنجياي انجام شده در سال 2019 ميلادي از ميان تمام مشاغل ايالات متحده نشان داد که تنها حدود 1.5 درصد از آن مشاغل در زمينه هوش مصنوعي سرمايه گذاري کرده بود. حتي اگر چنين سرمايه گذاريهايي در طول يک سال و نيم گذشته افزايش يافته باشند نيز ما تا فراگير شدن هوش مصنوعي راهي بسيار طولاني در پيش خواهيم داشت.
البته اگر هوش مصنوعي فرآيند اکتشافات علمي را متحول کند يا وظايف و محصولات جديد زيادي ايجاد نمايد ميتواند تأثيرات بزرگ تري از آن چيزي که تحليل من اجازه ميدهد به همراه داشته باشد. اکتشافات اخير ساختارهاي کريستالي جديد با قابليت هوش مصنوعي و پيشرفت در تا کردن پروتئين چنين احتمالاتي را نشان ميدهد. با اين وجود، بعيد به نظر ميرسد که اين پيشرفتها منبع اصلي رشد در يک دهه آينده باشند. حتي اگر بتوان اکتشافات جديد را بسيار سريعتر آزمايش کرد و به محصولات واقعي تبديل نمود صنعت فناوري در حال حاضر بيش از آن که وظايف توليدي جديدي را براي کارگران معرفي کند بيش از حد بر روي اتوماسيون و کسب درآمد از دادهها متمرکز شده است.
علاوه بر اين، حتي شايد من نيز در تخمين خود تاثير هوش مصنوعي را دست بالا گرفته باشم. پذيرش اوليه هوش مصنوعي مولد به طور طبيعي در جايي اتفاق ميافتد که عملکرد مناسبي داشته باشد يعني وظايفي که معيارهاي عيني موفقيت براي آن وجود دارد مانند استفاده از آن در برنامه نويسي ساده يا تاييد اطلاعات. در اينجا مدل مبتني بر هوش مصنوعي ميتواند بر اساس اطلاعات بيروني و دادههاي تاريخي در دسترس، بياموزد. با اين وجود، بخش عمده از 4.6 درصد وظايفي که ميتوانند ظرف مدت ده سال اتوماتيزه (خودکاري) شوند از ارزيابي اپليکيشنها گرفته تا تشخيص مشکلات سلامتي و ارائه مشاوره مالي معيارهاي عيني و مشخصي براي موفقيت ندارند و اغلب شامل متغيرهاي پيچيده وابسته به بستر و زمينه هستند يا به زبان سادهتر آن چه براي يک بيمار خوب است براي بيمار ديگر مناسب نخواهد بود. در اين موارد يادگيري از مشاهدات بيروني بسيار سختتر است و مدلهاي مبتني بر هوش مصنوعي مولد بايد بر رفتار کارگران موجود تکيه کنند. در چنين شرايطي فضاي کم تري براي هوش مصنوعي مولد به منظور پيشرفت عمده در مقايسه با نيروي کار انساني وجود خواهد داشت. با لحاظ کردن اين مورد رقم رشد 0.66 درصدي بهره وري کل عوامل به حدود 0.53 درصد کاهش خواهد يافت.
در مورد تاثير هوش مصنوعي مولد بر کارگران، دستمزدها و نابرابري وضعيت چگونه خواهد بود؟
خبر خوب آن است که در مقايسه با موجهاي قبلي اتوماسيون مانند امواج مبتني بر رباتها يا سيستمهاي نرم افزاري تاثيرات هوش مصنوعي ممکن است به طور گسترده تري در بين گروههاي جمعيتي توزيع شود. اگر چنين باشد هوش مصنوعي تاثير گستردهاي بر نابرابري مانند فناوريهاي اتوماسيون قبلي نخواهد داشت. با اين وجود، من هيچ گونه شواهدي پيدا نکردم که نشان دهد هوش مصنوعي نابرابري را کاهش دهد يا آن که رشد دستمزد را افزايش خواهد داد. برخي از گروهها به ويژه زنان سفيد پوست به طور قابل توحهي بيشتر در معرض خطر قرار ميگيرند و هوش مصنوعي مولد آنان را به شکلي منفي تحت تاثير قرار خواهد داد و به طور کلي سرمايه بيش از نيروي کار سود خواهد برد.
به گزارش امانت به نقل از فرارو،نظريه اقتصادي و دادههاي موجود چشم انداز متوسط و واقع بينانه تري را براي هوش مصنوعي توجيه ميکند. هوش مصنوعي همان چيزي است که اقتصاددانان آن را فناوري همه منظوره مينامند. ما ميتوانيم کارهاي زيادي با آن انجام دهيم و مطمئنا کارهاي بهتري نسبت به خودکار کردن کار و افزايش سودآوري تبليغات ديجيتال وجود دارد. با اين وجود، اگر خوش بيني فني را بدون انتقاد بپذيريم و اجازه دهيم صنعت فناوري دستور کار را تعيين کند بسياري از ظرفيتهاي بالقوه ممکن است به هدر بروند.